خستم از مسیری که هر روز باید طی کنم . خستم از لبخندی که به ناچار بر لب دارم. خستم از نگاهایی که مرا تا اوج تنهایی و سکوت میبرند .خستم از خویش و خویشتن و رنگهایی که به اجبار روشنند .خستم از غروب سرد و خشک زمستان .خستم از شکوفه های بهاری . خستم از دنیایی  که همه  چهره در رنگ و لعابی فرو برده اند .خستم ازت 

دنیا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد