سارا.....؟؟؟

رهایم کردی چرا که ...

برهنگی ات را نجویدم

بوسه هایت را ندریدم

و طعم گس گناه را نچشیدم

رهایم کردی چون..

عشق ورزیدم!

.....

خاطرات نه سر دارند و نه ته ...

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند

می رسند گاهی وسط یک فکر

گاهی وسط یک خیابان

سردت میکنند ... داغت میکنند

رگ خوابت را بلدند  زمینت میزنند

خاطرات تمام نمیشوند تمامت میکنند !!

.

.

در این شهر صدای پای مردمی است که

همچنان که تو را می بوسند

طناب دار تو را می بافند

مردمی که صادقانه دروغ می گویند

و خالصانه به تو خیانت میکنند

در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری !

.

.

درد دلت را به کسی نگو چون یاد میگیرند

دلت را از کجا به درد آورند ...

.

.

زندگی تکرار فرداهای ماست

میرسد روزی که فردا نیستیم

آنچه می ماند فقط نقش نکوست

نقشها می ماند و ما نیستیم

.

.

حس خوبی نیست در رویای کسی گم شوی

که فکر تو حتی در خوابش هم نمی گنجد ...

.

.

سقوط تاوان پریدن با بعضی هاست  .....

.

.

.

بعضی ها از دور می درخشند  نزدیک که میشوی

یک تکه شیشه ی شکسته ای بیش نیستند

که باید لگدی بهشون زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند

و چشمان دیگری را خیره نکنند و گول نزنند..

.

.

.

لانه ی عشقت خواهد گندید وقتی طبق عادت همیشه

تقدیمش میکنی به غیر......

.

.

.

در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز میگفتند

بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم...

ولی امروز در آغوش دیگری نفس نفس میزنند...

.

.

.

خدایا یا خیلی برگردون عقب یا بزن بره جلو

اینجای زندگی خیلی دلم گرفته...

خیلی...

.

.

اگه دیدی کسی که دوستش داری باهات راه نمیاد

بدون خسته ست... چون داره با یکی دیگه

چهار نعل میره !!!!.

.

.

من چشم گذاشتم تو قایم شدی  چشم که باز کردم

نبودی......

چند ساله که نیستی...

من دیگه بازی نمیکنم ..نفس کم آوردم

بیا بیرون...

.

.

.

هر گاه صدای جدیدی  سلام میکند  تپش قلب میگیرم

من دیگر کشش خداحافظی ندارم

مرا ببخش که جواب سلامت را نمیدهم

.

.

این روزها عجیب دلم بچگی میخواهد   خسته ام ...

یک قلم لطفا ... میخواهم خودم را خط خطی کنم

.

.

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی به جای آنکه دنبالت بگردند فراموشت میکنند!

.

.

اینجا زمین است زمین گرد است  .. تویی که مرا دور زدی

فردا به خودم خواهی رسید !! حال و روزت دیدنیست !

..

تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن

که مال تو نیست ...

چون او فقط وسوست میکنه

اونی رو که داری از دست بدی !

 ......

پرنده ای که مال تو نیست

صد تا قفس هم که بسازی آخرش میره

......

یار من  یوسف نیا!!!

اینجا کسی یعقوب نیست

لحظه ای چشمانشان

از دوریت مرطوب نیست

ای گل زیبای من

از غربتت اشکی نریز

نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست

گرچه در هر جمعه  ای زیبا دعایت میکنند

بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست!!

........

........

پرگارهای خوبی شده ایم

همدیگر را خوب دور میزنیم

..........

نگو بار گران بودیم و رفتیم

نگو نامهربان بودیم و رفتیم

بگو با دیگران بودیم و رفتیم!

..........

چه ساده عادت میکنیم گاهی به بودن ها

و این بار شاید نبودن ها

این روزها هی عادت میکنیم!

..........

دور باش اما نزدیک..

من از نزدیک بودنهای دور میترسم!

..........

عجیب است دریا

همین که غرقش میشوی

پس میزند تو را ..

مثل تو !!

سر مشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم

اما خدای مهربان را یادمان رفت

......

بگذار هر چه از دست میرود برود!

آنچه را میخواهم که به التماس نیالوده باشد

هر چه باشد حتی زندگی!

.....

آدمها تنها که نباشند میروند

تنها که میشوند برمیگردند

......

آب نریختم که برگردی..

آب ریختم تا پاک شود هر چه ردپای توست از زندگی ام!

..

زن عشق میکارد  و کینه درو میکند 

دیه اش نصف دیه مرد است و مجازات زنایش با مرد برابر ...

میتواند تنها یک همسر داشته باشد

و مرد مختار به داشتن چهار همسر  !!

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است

و مرد در هر زمانی بخواهد به لطف قانونگذار میتواند ازدواج کند

زن در محبسی به نام بکارت زندانی است ومرد ....

زن کتک میخورد و مرد محاکمه نمیشود

زن می زاید و مرد برای فرزندش نام انتخاب میکند

زن درد میکشد و مرد نگران اینکه کودک دختر نباشد

زن بیخوابی می کشد و مرد خواب حوریان بهشتی را می بیند

زن مادر میشود ولی همه جا می پرسند نام پدر!!!

و زن هر روز متولد میشود  عاشق میشود  مادر میشود

پیر میشود  و می میرد اما مرد هنوز در فکر آن حوریان است

و قرنهاست که زن عشق میکارد و کینه درو میکند

بزرگترین اشتباهم این بود که

 التماست کردم بمانی

نمی ارزیدی ... دیر فهمیدم

......

دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم

اما معنیشو نمیدونن

از آدمایی که میخوان مال اونا باشی

اما خودشون مال تو نیستن

از اونایی که زیر بارون برات می میرن

و وقتی آفتاب میشه

همه چیز یادشون میره!!

....

بعد بیان احساسشون رو به من بگن  البته فقط پسرای باجنبه برن

در ضمن اگه بی ادبی کنید نظرتون تأیید نمیشه دیگه خودتون میدونید

اونجا که رفتید سعی کنید زیاد حرص نخورید پوستتون خراب میشه!

آدرس همون قسمت پایین لینکهاست : CRAZY   GIRLS

روزگاریست همه عرض بدن می خواهند

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند

دیو هستند ولی مثل پری می پوشند

گرگ هایی که لباس پدری می پوشند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند

عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

خب طبیعیست که یک روزه به پایان برسد

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد

...

چقدر حقیرند مردمانی که نه جرأت دوست داشتن دارند

نه اراده ی دوست نداشتن نه لیاقت دوست داشته شدن

و نه متانت دوست داشته نشدن

با این حال مدام شعر عاشقانه می خوانند ..

....

مثلا من ساده چند ماهه از کار و درس افتادم  بخاطر ..... نگو ایشون روز بعد از

جدایی رفته با یکی دیگه  اونم نه یکی نه دو تا  هفت تا !!!!!!

اگه کمک کنید ما دخترا قصه دل کندن رو خوب بلد بشیم آمار خودکشی میاد پایین

فقط بگید چطور میشه با سرعت نور دل بست بعد دوباره دل کند؟؟؟

منتظر جوابتون هستم  چون میتونه کمک بزرگی باشه برای دخترا .

..       آقایون اینو بدونید  شماها بدون ما خانوما هیچی نیستید ! وجود ندارید

.       و حق ندارید خودتونو برتر بدونید

چرا فکر میکنید بخاطر اشتباهات بزرگ زندگیم دارم مجازات میشم

بزرگترین مشکل زندگی من زمانی شروع شد که از نظر همه

پاک ترین و سالم ترین دختر بودم  اون روزا  که خدا بهترین دوستم

بود شروع بدبختیای من بود

هر روز که مشکلاتم بیشتر میشد منم بیشتر غرق گناه میشدم

هر روز دور شدنم رو از خدا خوب حس میکردم

ولی با خودم میگفتم وقتی هیچ کس مثل آدم زندگی نمیکنه

و هر کسی یه جور داره گند میزنه به این دنیا من چرا باید خوب زندگی کنم

من نمیخواستم به اینجا برسم این دنیا و آدماش منو به اینجا رسوندن

ما همه مون به اجبار محکوم به زندگی کردن هستیم

کاش مرگمون دست خودمون بود

خیلی سخته زندگی بین آدمایی که از زمین خوردن دیگران لذت میبرند

آدمایی که فقط منتظر یه سوژه هستند تا وقتشون یه جور بگذره

آدمایی که خودشون گرگ روزگارند ولی من چون یه دخترم ...

چون  ظاهرم اونطور نیست که اونا میخوان چون یه زمانی یه اشتباهاتی کردم

پس حق دارند در مورد من قضاوت کنند

در آخر میخوام بگم  نمیبخشمشون بخدا نمی بخشم  همه اونایی که

 باعث این همه بدبختی من شدند

 و همه اونایی که با قضاوتهای اشتباهشون دارن مشکلات منو بیشتر میکنند

افسانه ها را رها کن

دوری و دوستی کدام است

فاصله هایند که عشق را می بلعند

تو اگر نباشی

دیگری جایت را پر می کند

به همین سادگی!.

...

.       سخت تره .. انگار دارن جونمو ازم میگیرن  .. دلم میخواد باهاش صحبت کنم اما این غرور

.      لعنتی نمیذاره   آخه باهاش خداحافظی کردم  نمیشه دوباره برم سراغش

.      یکی میگفت اگه ازدواج کنی مشکلت حل میشه    شایدم همین کارو کردم  ولی خیلی

.     سخته زندگی اجباری  ! زندگی با کسی که ازش متنفری

.     ولی فایده ای که داره اینه که برام یه درمان موقت میشه

.     کاش میتونستم یه تصمیم درست بگیرم

.      حتی تو اوج تنهاییهام  میخوام از ذهنم بیرونش کنم

.     برام دعا کنید

رهایم کردی

چرا که

برهنگی ات را نجویدم

بوسه هایت را ندریدم

و طعم گس گناه را نچشیدم

رهایم کردی چون؟؟

عشق ورزیدم!.

..

با اینکه هوا گرمه من خیلی سردمه هوای خونمون سرده خیلی سرد ....نمیدونم برای چی یا برای کی زندگی میکنم  . یه روزایی خیلی انرژی داشتم ولی یه نفر مثل یه گردباد اومد همه چی رو با خودش برد احساسمو    اعتمادمو   انگیزمو!  من با تمام وجودم باورش کرده بودم ولی نفهمید

دیگه از خدا چیزی نمیخوام جز اینکه گناهای منو ببخشه و منو ببره پیش خودش  قبل از اینکه مجبور بشم کاری کنم که دوست نداره

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق به هر بی سر و پایی نکنیم

یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد

طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم

یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست

به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم

یادمان باشد که در این دهر دو رنگی و ریا

دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم

یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یک جا دیدیم

طلب سوختن بال و پر کس نکنیم

باز باران

نه نگویید با ترانه

می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه

دانه دانه

می خورد بر بام خانه

یادم آید روز باران

پا به پای بغض سنگین

تلخ و غمگین

دل شکسته

اشک ریزان

عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

میشنیدم از دل خود

این نوای کودکانه

پر بهانه

زود برگردی به خانه

یادت آید؟

هستی من!

آن دل تو جار میزد

این ترانه

باز باران

باز میگردم به خانه!

....

......دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم

اما معنیشو نمیدونن 

 از آدمایی که میخوان مال اونا باشی

اما خودشون مال تو نیستن

از اونایی که زیر بارون برات میمیرن

و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره

....

هیچ وقت واسه فراموش کردن یه آدم  /

 آدم دیگه ای روبازیچه احساسات گذراتون نکنید

...