نباشد همدمی

در این کوچه های بی کسی ندید کسی مارا  

 

در این شهر غریب نگرفت کسی سراغ مارا  

 

در این روزهای شب گونه. تنهایی تنها رفیق است مارا  

 

در این دنیای تاریک و  بی جان هرکس به طریقی شکست دل مارا 

 

در این تاریکی و ظلمت بیا و ببین افسردن ما را  

 

در این سمت و سوی بی سوی گرفتند از ما راه را 

 

در این شکسته دل تنها بنگر صدایی اشنا را  

 

در این نگاه اخر اشنا نیست و نباشد همدمی ما را  

کاش میشد.......

کاش میشد این  همان ارزوی دیرین 

کاش میشد این سر گذشت همان رویای شیرین  

کاش میشد از اول نوشت  

  

کاش میشد اینبار بدون غلط نوشت  

 

کاش میشد حتی یک صفحه را پاک کرد  

 

کاش میشد حتی اون اخرین لحظه را پاک کرد   

کاش میشدحتی  تنهایی هم  شاپرکی زیبا بود

 

کاش میشد حتی لحظات تنهایی این اشنا را درک کرد  

   

کاش میشدحتی  تنهایی را پنهان کرد  

کاش میشد حتی تنهایی هم تنها بود بدون سایه  دیگری  

 

کاش میشد تنهای ها رو نگاهی دیگر کرد   

  

کاش اصلا نبود تنهایی  و نبود حتی روزگاری خط خطی  

 

کاش اصلا نبود این تنهای اشنا در سطر به سطراین سرنوشت

 

معبود

در  خط به خط زندگیم همیشه احساست میکنم 

   

در تمامی نا امیدیهایم همیشه احساست میکنم 

 

در ابی بیکران و افق دوردست همیشه  احساست میکنم  

 

درتمامی نگاهایم به هر سوی همیشه احساست میکنم 

 

در هر بغضم و هر شادیم همیشه احساست میکنم 

  

در هر سکوتم و هر فریادم همیشه احساست میکنم  

 

در تمامی لحظات تنهایی و تمامی لحظلات بی قراریم  در تمامی نیازهایم 

 

 همیشه احساست میکنم ای یگانه معبود هستی

ای پروردگارم