میگـ ـَڹ بخـ ـند یآدِتـ میرھـ...
نمیـدونـ ـڹ مـ ـڹ تـ ـو اوجـ ـھ قهقهـ
هآمـ بغضـ ـَمـ میگیرھ ..
بضی وقتا حضور یه نفر به ادم
حس ارامش میده حس اینکه من میتونم
حس اینکه حتی اگه بدترین کار دنیام
بکنم یه نفر پشتم هس حتی اگه مقصرم
باشم حقو به من میده نه دیگری
بضی وقتا یه نفر تو زندگی ادم
هس که وقتی از در میاد تو
خستگی از چشاش میباره فقط دلش میخاد یه لحظه استراحت کنه
ولی وقتی نگاه مشتاقتو میبینه برای بیرون رفتن و گشتن
خودش از تو بیشتر انرژی میزاره
بضی وقتا حضور یه نفر باعث میشه که از نقطه صفر شروع
کنی فقط به خاطر اون حتی اگه سنگم از اسمون بباره یا جای زمین و اسمون
عوض بشه باز تو به راحت ادامه بدی فقط برای اینکه تاییدشو بگیری
اون یه نفر خلاصه میشه تو سه کلمه
پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر
زن،
مردی ثروتمند یازیبا
یا حتی شاعر نمی خواهد
اومردی میخواهد
که چشمانش
را بفهمد
آن گاه که اندوهگین شد
بادستش به
سینه اش اشاره کند
وبگوید:اینجا سرزمین توست...
فریدون مشیری
پ.ن مخاطب خاص
یادش بخیر میگفت اگر روزی مرا با غریبه ای ببیند
دنیارا به اتش خواهد کشید اما حالا...
حتی حاضر نیست کبریتی را روشن کند تا ببیند کجا هستم
سلام اقایی دلم خیلی برات تن شده
این روزا همش شمارتو میگیرم تا میخام
بهت زنگ بزنم پشیمون میشم
میدونی ازو وقتی دیدم چقد راحت
گذاشتی رفتی سخته دوباره
هیچی به روم نیارم
و باهات حرف بزنم دلم میخادگوشی
بردارم زنگ بزنم
فقط سرت داد بزنم چرا باهام اینکارو کردی
دلم میخاد اینقد جیغ بزنم تا حنجرم پاره بشه
ولی حیف نمیشه
هنر عاشقی من این بود
بی تو باتو بودم
پ.ن مخاطب خاص
بعد ازاین عشق به هر عشق جهان میخندم
هرکه ارد سخن از عشق به میان میخندم
من از ان پس که یارم رفت
به هوس بازی این بی خبران میخندم
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کار من از گریه گذشته به ان میخندم
بیماری نادری ست
اینکه نگاهت
به هرچه بیفتد
دلت برای کسی تنگ شود
پ.ن دلم خیلی تنگ واسه شنیدن صدات
تلخ بود فراموش کردن کسی که با
او همه چیز شیرین میشد
دل کندن از او برایم آسان نبود !
دلم خیلی برات تنگ شده بی معرفت
درسته دوسم نداشتی
درسته همش یه بازی بود
ولی دلم تنگته
دلم میخاد چشامو ببندم
باز کنم ببینم تو پیشمی
دلم خیلی برات تنگه
بضی وقتا میگم الهی که خیر نبیبنی
ولی بدش میگم گناه داره اقاییمه
یادته اقاییم بودی
همش میگفتم اقایی
میگفتی بله خانومی
دلم تنگ شده برا اون روزا
کاش واقعا دوسم داشتی
سلام امروز بد از دو سال برگشتم و خاستم یه پست بزارم
که شاید مخاطب خاصم ببینه و بفهمه
میدونید هرزگی فقط ب این نیست که زیرخابه بشی
یا بکارت نداشته باشی بضی وقتا هرزه
ب پسری میگن ک با احساسات یه دختر بازی کنه بزار
قصه ی یه دخترو پسرو براتون بگم
یه روز یه دختر و پسری باهم اشنا میشن خیلی ساده
پسر وارد زندگی دختر میشه میشه همه کس اون دختره همه زندگیش
تا جایی پیش میرن ک دختر واسه اب خوردنش از پسر اجازه میگیره
طفلکی دختر فک میکنه عاشق شده به همه میگ ک عاشق شده
چون فک میکنه پسرم عاشقشه دوسش داره ولی ...
ولی همش خیاله خامه چون پسر حتی زره ای هم دخترو دوس نداره
فقط اومده باهاش بازی کنه و بره و همین
اومده لهش کنه و بره پسر 4 سال با دختر بود دختر دیونش شده بود
با اینکه دختر خیلی از پسر سرتر بود
دختر تفاوتای خودشو پسرو میدید ولی خریت کرد و نادیده گرف
تا اینک بد از چهار سال پسر یه پول زیادی از دختر میگیره
دوستیشون ادامه پیدا میکنه تا اینکه توی 14 فروردین سال 95
مادر دختر میفهمه اخه دختر قایمکی اون پولو داده بود
وقتی دختر به پسر میگه که اینجوری شده پسر جا میزنه
و میره خیلی راحت دختر میمونه یه عالمه سرکوفت
و روحیه ی داغون دختر تحمل همه چیزو داره همه چیز
ولی تحمل نداره بفهمه چارسال از زندگیش باهاش بازی شده
اونم مردی باهاش اینکارو کرده ک فک میکرده زندگیشه
حالا هنوز دو ماهم نگذشته ازون ماجرا که پسر جای
دخترو پر کرده خیلی راحت
(sh.In rell.p)
تف به ذات کثیف همه ی مردایی که شبیه این پسرن
کاش منم میتونستم به همون راحتی که اون جای منو پر کرده
منم جاشو پر کنم
فاحشه کسی است که در زندگی اش
از همخوابگی با بزغاله نگذشته است
اما قصد دارد با دختر با کره
ازدواج کند!!
صادق هدایت
پ.ن مخاطب خاص