گل گندم

دشتها آلوده ست ،  درلجنزار گل لاله نخواهد رویید، در هوای عفن آوازپرستو به چه کارت آید؟

فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم،

گل گندم خوب است ، گل خوب و زیباست

ای دریغا که همه مزرعه دلهارا علف هرزه  ی کین پوشانده ست.

هیچکس فکرنکرد که در آبادی ویران شده دیگر ،نان نیست

وهمه مردم شهر، بانگ برداشته اند ، که چرا سیمان نیست

و کسی فکر نکرد

که چرا ایمان نیست

و زمانی شده است،

که به غیر از انسان ، هیچ چیز ارزان نیست.

من در آرام ترين لحظه ي تنهايي ام يك نفر را ديدم كه نوازشگر حال پريشانم بود...من خدا را ديدم...

چرا باران نمي بارد؟؟؟؟؟

فرشته از خدا پرسید:
چرا به باران فرمان بارش نمیدهید, دستان مردمان برای باریدن باران به سویت بلند شده؟

خدا به گوشه ای از زمین اشاره کرد کودکی در کنار مادر و برادر بیمارش مشغول بازی بود در خانه ای که سقف نداشت!

خداوند فرمود من به دعای آن کودک بارش باران و سرما را در زمستان امسال متوقف کرده ام..

تا آن دست ها سقفی برای خانه کودک نسازند باران, اجازه باریدن نخواهد داشت

آری به راستی شاید گرمای زمستان امسال به خاطر دعای کودکی با خانه ای بی سقف باشد..

اندیشه کن ای انسان

ماه محرم

بوی پیراهن خونین کسی می آید …
این خبر را برسانید به کنعانی ها !
فرا رسیدن ماه عشـــــــــــــق بازی "عبد و خالق" ماه خون تسلیت باد


عشق...

مردي به نام استيو براي انجام مصاحبه حضوري شغلي به شركتي رفت .مدير شركت يك ورقه كاغذ گذاشت 

جلوي استيو و از او خواست براي استخدام تنها به يك سوال پاسخ بدهد .سوال اين بود:

شما در يك شب بسيار سرد و طوفاني در جاده اي خلوت رانندگي ميكنيد ،ناگهان متوجه ميشويد كه سه نفر در

 ايستگاه اتوبوس 

به انتظار رسيدن اتوبوس اين پا و آن پا ميكنند و در آن باد و باران و طوفان چشم به راه كمك هستند...

يكي از آنها پيرزن بيماري است كه اگر هر چه زودتركمكي به او نشود ممكن است همانجا غزل خداحافظي را بخواند.

دومين نفر ،صميمي ترين دوست شماست كه حتي يك بارشما را از مرگ نجات داده است و نفر سوم ،عشق

شماست!

 

اما خودروي شما فقط يك جاي خالي دارد...

شما از ميان اين سه نفركداميك را سوار ميكنيد

پيرزن؟

دوستتون؟

عشقتون؟

جوابي كه استيو نوشت باعث شد از ميان صدها متقاضي به استخدام شركت درآيد .پاسخ اين بود:

من سوييچ ماشينم را ميدهم به آن دوست صميمي ام تا پيرزن بيمار را به بيمارستان برساند ،و با عشقم

در ايستگاه منتظر ميمانم شايد اتوبوس آمد!

دعاي رفع غم

این دعا را منتشر کنید و ببینید چطور غم هایتان از بین میرود:


((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْ
امری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ
العامین))

ترجمه:
منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن،
بر ضعف و کمی چاره ام رحم کن و مرا از جایی که گمان نمی کنم روزی ده ای
پروردگار جهانیان.

حضرت محمد (ص) فرمودند : هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش

گشایش پیدا می کند.

 

براي سلامتي وظهورهرچه زودتر

حضرت مهدي(عج) يه صلوات ...

 

گندم

ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید

اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشته ام رقصان نماید

میا بی دف به گور من ای برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید

زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید

بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید

ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید

مرا حق از می عشق آفریده است
همان عشقم اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید

به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید

 

دلم گرم خداوندیست که با دستان من گندم برای یا کریم خانه می ریزد


چه مهربان خدای عاشقی دارم که می خواند مرا با آنکه می داند گنه کارم


دلم گرم است و می دانم بدون عشق او تنهای تنهایم


برایت من خدا را آرزو دارم.

 

تصاویر متحرک عاشقانه

 

تصاویردیجیتال زیبا و دیدنی