سیزدهم خرداد
دلم برات خیلی تنگ شده
هم برای تو هم برای مهدیم
دیشب نتونستم تحمل کنم
دلم براش خیلی بی تابی میکرد
زنگش زدم
تا صداشو شنیدم بغض گلومو گرفت
تموم مدت داشتم اشک میریختم
تنهاپنج دقیقه حرف زدیم
که دو دقیقه آخرش فقط سکوت بود و اشکهای من و مهدی هم میگفت اشک نریز
قطع که کردیم
بلند زدم زیر گریه
انقدر گریه کردم
هق هق کردم
با صدای بلند زار زدم
اما بازم آتیش دلم خاموش نشد
آرومم نشدم
شبا فقط عکسی که ازش گرفتمو تو گوشیم نگاه میکنم
چقدر سخت میگذره بدون مهدی
بدون صداش
بدون حرفاش
بدون شیطنتاش
خیلی سخت میگذره
خدا خیلی سخت میگذره
من فقط آیفنی که بهم عیدی داده رو بغل میکنمو میزنم زیر گریه
مهدی برا من هیچی کم نذاشت
خدااااا مواظب عشقم باش